دل نوشته های یک دوست... | ||
نگاهی به رخدادهاى عصر امام صادق علیه السلام(قسمت دوم)18- در دوره امام صادق علیه السلام، شیعیان و طرفداران امام با نوعى پیوستگى فکرى و عملى، تشکیلاتى را به وجود آورده بودند و امام صادق علیه السلام نیز با خلفا مبارزه مخفى مىکرد. نوعى جنگ سرد در میان بود. معایب، مثالب و مظالم خلفاى جور به وسیله امام در دنیا پخش شد. حتى امام به منظور تبلیغ ولایت و امامت خود، نمایندگانى به مناطق مختلف از جمله خراسان مىفرستاد.(38) فشار گسترده سیاسى حکام اموى و عباسى گویاى این حقیقت است که یاران امام به خاطر مصون ماندن از گزند حکام زورگو، «تقیه» مىکردند. تاکیدهاى مکرر امام بر «تقیه» نشان دهنده فعال بودن این تشکیلات به طور مخفى و تصمیم جدى حکومت بر سرکوب کردن حرکتها است. برخى از روایتهاى موجود نشان مىدهد که شیعیان به شدت تحت فشار بودند.(39) و از ترس شمشیر برهنه منصور، راه تقیه را در پیش گرفتند. (40) جاسوسان اموى و عباسى، مراقب رفت و آمدهاى امام و اصحابشان بودند. اگر کسى تماسى برقرار مىکرد، با کمال احتیاط این عمل را به انجام مىرساند. زیرا دستگاه خلافت اگر فردى را مىشناخت که به اهلبیت علیهم السلام اظهار محبت مىکند، سرنوشت او با مرگ یا سیاهچال و زندان ابد، رقم مىخورد. چنان که یکى از اطرافیان امام زیر شلاق جان سپرد. (41) به همین خاطر امام از بعضى از شیعیان روى برمىگرداند و حتى برخى را مورد سرزنش قرار مىداد. (42) 19- از رویدادهاى دیگر زندگى امام صادق علیه السلام فوت فرزند بزرگش اسماعیل است که بسیار مورد علاقه امام بود. طبق روایات، امام در مرگ او بسیار بىتابى و بدون ردا و با پاى برهنه دنبال جنازه او حرکت مىکرد. (43) امام والى مدینه و جمعى انبوه از معاریف و مشایخ مدینه را حاضر کرد و از همگى آنها دعوت نمود که خوب به چهره اسماعیل نگاه کنند که آیا مرده یا زنده است؟ همگى مرده بودن اسماعیل را تصدیق کردند. این عمل چند بار انجام شد. سپس فرمود: خدایا! تو شاهد باش. و دست امام موسى کاظم علیه السلام را گرفت و فرمود: «هو حق و الحق معه و منه الى...»؛ او حق است و حق با اوست تا ظهور امام غایب. (44) اسماعیل در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد. (45) فرقه اسماعیلیه منتسب به این فرزند امام مىباشند. 20- از حوادث مهم دوره زندگى امام صادق علیه السلام که در زمان خلافت هشام بن عبدالملک، دهمین خلیفه اموى به وقوع پیوست، «جنبش مسلحانه زید بن على» است. زید فرزند بزرگتر امام سجاد علیه السلام است (46) که در روز جمعه سوم صفر سال 123-121 هجرى قمرى بنا بر اختلافى که وجود دارد (47) در کوفه به همراهى 5000 نفر دست به قیام زد و پس از دو روز درگیرى به شهادت رسید. یاران زید با تدابیر امنیتى شدیدى، پیکر بىجان او را دفن نمودند ولى با گزارش حفار، حاکم کوفه به گور دست یافت و بعد از جدا کردن سر از بدن، پیکرش را در محله «کناسه» کوفه به مدت چهار سال به دار آویختند. (48) در باره ادعا یا عدم ادعاى امامت زید، گزارشهاى ضد و نقیضى نقل شده است. (49) در بعضى روایات که از امام صادق علیه السلام وجود دارد، آمده است که: «خدا زید را رحمت کند، او عالمى درست گفتار بود.» (50) «او مردى با ایمان، عارف، دانشمند و درستکار بود. و اگر زمام امور را به دست مىگرفت، مىدانست آن را به چه کسى بسپارد.» (51) «به خدا قسم عمویم زید راه شهداى حق را پیمود، راه شهیدانى که در کنار رسول خدا صلی الله علیه و آله، على و حسین علیهماالسلام شربت شهادت نوشیدند.» (52) فلسفه قیام زید در چند امر، خلاصه مىگردد: الف- انتقام خون شهداى کربلا. ب- امر به معروف و نهى از منکر و اصلاح وضع موجود. ج- تشکیل حکومت اسلامى و واگذارى آن به ائمه اطهار علیهم السلام. 21- از حوادث دیگر در دوره زندگى امام صادق علیه السلام، «قیام یحیى بن زید بن على» است که در سال 125 هجرى در خراسان و در زمان حکومت هشام بن عبدالملک صورت گرفت و در همین سال به شهادت رسید. (53) 22- «قیام محمد نفس زکیه» از حوادث دیگر دوره امام صادق علیه السلام است. او در سال 145 هجرى و به همراهى 250 نفر از اصحاب خود در ماه رجب به عنوان خروج بر منصور عباسى به مدینه آمد و شهر را در تصرف خود در آورد. سرانجام در درگیرى با لشکر عیسى بن موسى در اواسط ماه رمضان همان سال در سن 40 سالگى به قتل رسید. (54) ابراهیم برادر محمد نیز بعد از قتل نفس زکیه، قیام کرد و در نزدیکىهاى کوفه کشته شد و بدین گونه پیشبینى امام صادق علیه السلام به وقوع پیوست. 23- در سال 136 هجرى منصور دوانیقى دومین خلیفه عباسى، به خلافت رسید و تا سال 158 هجرى حکومت کرد. دوران منصور یکى از پراختناقترین دورانهاى تاریخ اسلام است. به طورى که حکومت ارعاب و ترور، نفسهاى مردم را در سینه خفه کرده و وحشت، همه را فراگرفته بود. او براى استحکام پایههاى حکومت خود، افراد زیادى را به قتل رساند که ابومسلم خراسانى را مىتوان یکى از این افراد دانست. (55) مهمترین مسئلهاى که منصور را به رنج و زحمت مىانداخت، وجود علویان که در راس آنان شخص امام جعفر صادق علیه السلام قرار داشت، بود. وى براى این که شخصیت و عظمت امام را بکاهد، شاگردان امام را رو در روى ایشان قرار مىداد تا با آن حضرت به مباحثه برخیزند (56) و امام را مغلوب کنند ولى موفق نگردید. 24- از روزى که منصور به حکومت رسید تا روز شهادت امام جعفر صادق علیه السلام که 12 سال به طول کشید، با وجودى که بین امام و منصور فاصله زیادى وجود داشت، زیرا امام در حجاز بودند و منصور در عراق مىزیست ولى به انواع مختلف، امام را مورد آزار و اذیت خود قرار مىداد و چندین بار امام را نزد خود فراخواند تا او را به شهادت برساند ولى موفق به انجام نیت شوم خود نشد. (57) منصور درباره امام صادق علیه السلام تعبیر عجیبى دارد. مىگوید: جعفر بن محمد مثل یک استخوان در گلوى من است؛ نه مىتوانم بیرونش بیاورم و نه مىتوانم آن را فرو برم. نه مىتوانم مدرکى از او به دست آورم و کلکش را بکنم و نه مىتوانم تحملش کنم. (58) پىنوشتها: 1- قاسم با دختر عموى خود اسماء بنت عبدالرحمن بن ابىبکر ازدواج کرد. بنابراین، مادر امام از طرف پدر و نوه ابوبکر است. 2- ائمه بقیع عبارتند از: امام حسن، امام سجاد، امام باقر و امام صادق علیهم السلام. 3- الارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 271/ کتاب الحجه، کلینى، باب مولدالامام ابى عبدالله/ حیات الصادق، ص6/ اعلام الورى طبرسى، ص271/ اصول کافى، ج 1، ص 472/ بحارالانوار، ج47، ص 1. 4- سیرى در سیره ائمه اطهار علیهم السلام، استاد مطهرى، ص137، الارشاد، ص249. 5- تاریخ الامم و الملوک، ج 4، ص 375/ الشیعه و الحاکمون، ص 137/ مروج الذهب مسعودى، ج3، ص233 به بعد/ الکامل، ابن اثیر، ج 4، ص 465 به بعد. 6- الارشاد، شیخ مفید، ص 284/ مناقب آل ابىطالب، ابن شهرآشوب، ج 4، ص 280/ اعلام الورى، فضل بن حسن طبرسى، ص 291/ بحارالانوار، ج47، ص 241، ح 2. 7- الارشاد، شیخ مفید، ص289. 8- سیرى در سیره ائمه اطهار علیهم السلام، ص 117- 118/ الکامل، ج3، ص 201 به بعد/ مقاتل الطالبیین، ص 70/ الامامة و السیاسه، ج 1، ص 165/ الغدیر، ج 10، ص 326/ مروج الذهب، ج3، ص166. 9- سیرى در سیره ائمه اطهار علیهم السلام، ص117. 10- مجموعه آثار شهید مطهری، ج 14، ص 584. 11- ابواء مکانى است مابین مدینه و مکه. این مکان جایى است که آمنه (س) مادر پیغمبر اکرم(ص) در آن جا وفات یافت و حضرت امام کاظم علیه السلام به دنیا آمد. (ر.ک: معجم البلدان، یاقوت حموى، ج 1، ص79.) 12- محمدبن عبدالله بن حسن بن حسن بن على علیه السلام. 13- سیرى در سیره ائمه اطهار علیهم السلام، استاد مطهرى، ص 131- 132/ مقاتل الطالبیین، ص173. 14- سیرى در سیره ائمه اطهار علیهم السلام، ص 134- 135. 15- الفخرى، ابن طقطقا، ص153/ تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 352. 16- مروج الذهب، مسعودى، ج3، ص 284. 17- سیرى در سیره ائمه اطهار علیهم السلام، ص123- 124/ بیست گفتار، ص 180- 179. 18- الفخرى، ص 154- 155/ جهاد الشیعه، ص 104. 19- سیرى در سیره ائمه اطهار علیهم السلام، ص 129- 124. 20- همان، ص 130. 21- همان، ص 131-130. 22- بیست گفتار، مطهرى، ص 180- 179. 23- سیرى در سیره ائمه اطهار علیهم السلام، ص157- 158. 24- مجموعه آثار، مطهرى، ج 14، ص 68- 71/ سوره تکویر، آیه 27/ سوره سباء، آیه 28/ سوره انبیاء، آیه 105/ سوره اعراف، آیه158/ سوره انعام، آیه 89/ نساء،133/ مجمع البیان، ج 9، ص 164. 25- مثلا یک غلام بربرى مانند «نافع» یا «عکرمه» غلام عبدالله بن عباس در کرسى استادى مىنشست و بسیارى از مسلمانان عراقى، سورى، حجازى، مصرى، ایرانى و هندى در پاى درس او شرکت مىکردند. 26- مسئله «تساهل و تسامح با اهل کتاب» عامل فوق العاده مهمى بود. این مسئله ریشه حدیثى دارد. احادیثى همچون «خذواالحکمه ولو من مشرک» و «الحکمه ضاله المؤمن، یاءخذها اینما وجدها» مضمونش همین است. 27- سیرى در سیره ائمه اطهار علیهم السلام، ص161- 159. 28- از بحثهاى داغ آن روز، بحثهاى کلامى بود. متکلمین در اصول عقاید و مسائل اصولى همچون خدا، صفات خدا، آیات مربوط به خدا، درباره نبوت و حقیقت وحى، درباره شیطان، توحید، ثنویت، قضا و قدر، جبر و اختیار و ... بحث مىکردند. 29- ظهور متصوفه به طورى که طبقهاى را به وجود آورند و طرفداران زیادى پیدا کنند و در کمال آزادى، حرفهاى خود را بر زبان جارى سازند، در زمان امام صادق علیه السلام رخ داد. این گروه به عنوان نحلهاى در مقابل اسلام سخن نمىگفتند، بلکه بیان مىداشتند که اصلا حقیقت اسلام آن است که ما مىگوییم. اینان روش خشکه مقدس عجیبى پیشنهاد مىکردند که قابل تحمل نبود. 30- از خطرناکترین طبقههاى این عصر، ظهور زنادقه بود. زنادقه طبقه متجدد و تحصیل کرده آن عصر بودند. که با زبانهاى زنده آن روز سریانى، فارسى، هندى و ... آشنا بودند. زنادقه و دهریینى از قبیل ابنابىالعوجاء، ابوشاکر دیصانى و حتى ابنمقفع وجود داشتند که با آن حضرت به محاجه برخاستند. احتجاجات بسیار مفصل و طولانى که در این زمینه باقى است به راستى اعجاب آور است. «توحید مفضل» در اثر یک مباحثه با یک نفر دهرىمسلک و رجوع مفضل به امام صادق علیه السلام پدید آمده است. 31- مدینه، کوفه، بصره و حتى اندلس هر کدام مرکزى به شمار مىرفتند که مالک ابن انس، ابوحنیفه و ... رهبرى آن را بر عهده داشتند. 32- بیست گفتار، ص 180- 184. 33- نعمان بن ثابت بن زو طى بن مرزبان معروف به ابوحنیفه دو سال شاگرد امام بود. (امام الصادق و المذاهب الاربعه، حیدر اسد،ج 1، ص 70.) 34- مالک بن انس نیز نزد امام مىآمد و به شاگردى آن حضرت افتخار مىکرد. (همان، ج 1، ص53) 35- سیرى در سیره ائمه اطهار علیهم السلام، ص151- 147. 36- حرکتهاى علمى دنیاى اسلام، اعم از شیعه و سنى مربوط بهامام صادق علیه السلام است. حوزههاى سنى مولود تفکر امام است؛ چون در راس حوزههاى سنى، جامع الازهر وجود دارد که در حدود 1000 سال پیش توسط شیعیان فاطمى تاسیس شد و تمام حوزههاى دیگر اهل سنت، منشعب از این جامع است. (سیرى در سیره ائمه اطهار علیهم السلام، ص164- 163.) 37- رجال کشى، محمد بن حسن طوسى، ص 275؛ قاموس الرجال، محمدتقى تسترى، ج3، ص 416/ بحارالانوار، ج47، ص 345. 38- بحارالانوار، ج47، ص 72. 39- مستدرک الوسائل، حاج میرزا حسین نورى طبرسى، ج 12، ص297به بعد/ وسائل الشیعه، حر عاملى، ج9، ص 32. 40- تاریخ الشیعه، ص43. 41- حیاة الامام الباقر علیه السلام، ج 1، ص 256/ المحاسن، ص119. 42- المناقب، ج 4، ص 248. 43- الارشاد، شیخ مفید، ص267. 44- کتاب الغیبه، محمد بن ابراهیم نعمانى، ص 328/ بحارالانوار، ج47، ص 254. 45- الارشاد، شیخ مفید، ص267. 46- مقاتل الطالبیین، ص127/ بحارالانوار، ج46، ص 208. 47- تاریخ یعقوبى، ج3، ص67 -70/ مختصر تاریخ العرب، سید امیرعلى، ص 154/ بحارالانوار، ج 46، ص 172/ الاخبارالطوال، ص345/ مقاتل الطالبیین، ص137. 48- الامالى، شیخ طوسى، ص277 و شیخ صدوق، ص 392/ تنقیح المقال، مامقانى، ج 1، حرف (ز). 49- روایاتى که در نکوهش زید بیان گردیده به خاطر تقیه صورت گرفته است. 50- الغدیر، ج 2، ص 221. 51- تاریخ طبرى، ج 8، ص 300. 52- همان، ج3، ص 70/ رجال کشى، ص 184. 53- سیرى در سیره ائمه اطهار علیهم السلام، مطهرى، ص117- 118/ تنقیحالمقال، مامقانى، ج 1، حرف (ز)، ص 468/ سفینة البحار، ج 1، ماده(ز). 54- تاریخ طبرى، ج 8، ص 300. 55- تذکرة الخواص، ابنجوزى، ص203- 199. 56- سیرى در سیره ائمه اطهار علیهم السلام، ص197/ تاریخ الخلفا، سیوطى، ص 208 و 209. 57- الامام الصادق علیه السلام، محمد ابوزهره، ص 28/ الامام جعفر الصادق رائد السنه و الشیعه، ص 19. 58- مناقب آل ابىطالب علیه السلام، ج 4، ص 238/ الامام الصادق علیه السلام، مظفر، ج 1، ص 111/ سیرى در سیره ائمه اطهار علیهم السلام، ص 159- 158/ وسائل الشیعه، ج12، ص 129/ کشف الغمه، ج 2، ص 209- 208/ بحارالانوار، ج47، ص 42.
منبع: ماهنامه کوثر، ش 40 ، سید سعید روحانى بر گرفته از سایت تبیان
[ شنبه 87/8/4 ] [ 6:22 صبح ] [ حمید رضا ]
امام صادق علیه السلام از منظر دانشوران اهل تسنندرباره عظمت امام صادق علیه السلام نه تنها توسط شیعیان به فراوانى سخن گفته شده است، بلکه در این باره جمع کثیرى از دانشوران و بزرگان اهل تسنن و جماعت لب به سخن گشودهاند. پیشوایان مذاهب اهل سنت، عالمان نامدار اسلامى و صاحب نظران زبردست در باره برجستگىهاى علمى، عملى، اخلاقى، کرامت و عظمت آن امام هدایت، امام جعفرصادق علیه السلام بسیار سخن گفتهاند. اینک در این نوشتار به طور گذرا به بیان برخى از این اظهار نظرها و اعترافات مىپردازیم.
ابوحنیفه و امام صادق علیه السلام«نعمان بن ثابت بن زوطى» معروف به «ابو حنیفه» (80 - 150ه. ق.) پیشواى فرقه حنفى که از نظر زمانى معاصر با امام صادق علیه السلام بود، درباره عظمت امام صادق علیه السلام اظهارات و اعترافاتخوبى دارد. از جمله درباره آن حضرت گفت: «ما رأیت افقه من جعفر بن محمد و انه اعلم الامه»؛ من فقیهتر و داناتر از جعفر بن محمد ندیدهام. او داناترین فرد این امت است. (1) در زمان امام صادق علیه السلام منصور دوانقى، خلیفه مقتدر عباسى، قدرت سیاسى را در اختیار داشت، او همواره از مجد و عظمت بنى على و بنىفاطمه به ویژه امام صادق علیه السلام رنج مىبرد و براى رهایى از این رنج گاهى ابوحنیفه را تحریک مىکرد که در برابر امام صادق علیه السلام بایستد؛ منصور عباسى او را به عنوان مهمترین دانشوران عصر تکریم مىکرد تا شاید بتواند بر مجد و عظمت علمى امام جعفر بن محمد علیه السلام فائق آید. در این رابطه خود ابوحنیفه نقل مىکند و مىگوید: «روزى منصور دوانقى کسى را نزد من فرستاد و گفت: اى ابوحنیفه! مردم شیفته جعفر بن محمد شدهاند، او در بین مردم از پایگاه اجتماعى وسیعى بهرهمند است، تو براى این که پایگاه جعفر بن محمد را خنثى کنى و در دید مردم از عظمت او به خصوص از عظمت علمى او بکاهى، چند مساله پیچیده و غامض را آماده کن و در وقت مناسب از او بپرس تا بلکه با ناتوان شدن جعفر بن محمد از پاسخگویى، او را تحقیر نمایى و دیگر، مردم شیفته او نباشند و از او فاصله بگیرند. در همین رابطه من چهل مساله مشکل را آماده کردم و در یکى از روزها که منصور در «حیره» بود و مرا طلبید، به حضورش رسیدم. همین که وارد شدم، دیدم جعفر بن محمد در سمت راستش نشسته است، وقتى که چشمم به آن حضرت افتاد، آن چنان تحت تاثیر ابهت و عظمت او قرار گرفتم که از توصیف آن عاجزم. با دیدن منصور خلیفه عباسى آن ابهت به من دست نداد، در حالى که منصور خلیفه است و خلیفه به جهت این که قدرت سیاسى در اختیارش است باید ابهت داشته باشد. سلام گفتم و اجازه خواستم تا در کنارشان بنشینم؛ خلیفه با اشاره اجازه داد و در کنارشان نشستم. آن گاه منصور عباسى به جعفر بن محمد نگاه کرد و گفت: ابو عبدالله! ایشان ابوحنیفه هستند. او پاسخ داد: بلى، او را مىشناسم. سپس منصور به من نگاهى کرد و گفت: ابوحنیفه! اگر سوالى دارى از ابوعبدالله، جعفر بن محمد بپرس و با او در میان بگذار. من گفتم: بسیار خوب. فرصت را غنیمت شمردم و چهل مسالهاى را که از پیش آماده کرده بودم، یکى پس از دیگرى با آن حضرت در میان گذاشتم. بعد از بیان هر مسالهاى، امام صادق علیه السلام در پاسخ آن بیان مىفرمود: عقیده شما در این باره چنین و چنان است، عقیده علماى مدینه در این مساله این چنین ا ست و عقیده ما هم این است. در برخى از مسائل آن حضرت با نظر ما موافق بود و در برخى هم با نظر علماى مدینه موافق بود و گاهى هم با هر دو نظر مخالفت مىکرد و خودش نظر سومى را انتخاب مىکرد و بیان مىداشت. من تمامى چهل سؤال مشکلى را که برگزیده بودم یکى پس از دیگرى با او در میان گذاشتم و جعفر بن محمد هم بدین گونهاى که بیان شد به جملگى آنها، با متانت تمام و با تسلط خاصى که داشت پاسخ گفت.» مالک ابن انس می گوید: در طول مدتى که به خانه آن حضرت آمد و شد داشتم، او را ندیدم جز این که در یکى از این سه خصلت و سه حالت به سر مىبرد، یا او را در حال نماز خواندن مىدیدم و یا در حالت روزهدارى و یا در حالت قرائت قرآن. سپس ابوحنیفه بیان داشت: «ان اعلم الناس اعلمهم باختلاف الناس» ؛ «همانا دانشمندترین مردم کسى است که به آراء و نظریههاى مختلف دانشوران در مسائل علمى احاطه و تسلط داشته باشد.» و چون جعفر بن محمد این احاطه را دارد، بنابراین او داناترین فرداست.» (2) همو درباره عظمت علمى امام صادق علیه السلام بیان داشت: «لولا جعفر بن محمد ما علم الناس مناسک حجهم» (3) ؛ اگر جعفر بن محمد نبود، مردم احکام و مناسک حجشان را نمىدانستند.
مالک بن انس و امام صادق علیه السلاممالک بن انس (97 - 179 ه .ق) یکى از پیشوایان چهارگانه اهل سنت و جماعت و رئیس فرقه مالکى است که مدتى افتخار شاگردى امام صادق علیه السلام نصیب وى شد. (4) او در باره عظمت و شخصیت علمى و اخلاقى امام صادق علیه السلام چنین مىگوید: «و لقد کنت آتى جعفر بن محمد و کان کثیرالمزاح و التبسم، فاذا ذکر عنده النبى(ص) اخضر و اصفر، و لقد اختلفت الیه زمانا و ما کنت اراه الا على ثلاث خصال: اما مصلیا و اما صائما و اما یقراء القرآن. و ما راءیته قط یحدث عن رسول الله(ص) الا على الطهاره و لا یتکلم فى ما لا یعنیه و کان من العلماءالزهاد الذین یخشون الله و ما رأیته قط الا یخرج الوساده من تحته و یجعلها تحتى.» (5) «مدتى به حضور جعفر بن محمد مىرسیدم. آن حضرت اهل مزاح بود. همواره تبسم ملایمى بر لبهایش نمایان بود. هنگامى که در محضر آن حضرت نام مبارک رسول گرامى اسلام به میان مىآمد، رنگ رخسارههاى جعفر بن محمد به سبزى و سپس به زردى مىگرایید. در طول مدتى که به خانه آن حضرت آمد و شد داشتم، او را ندیدم جز این که در یکى از این سه خصلت و سه حالت به سر مىبرد، یا او را در حال نماز خواندن مىدیدم و یا در حالت روزهدارى و یا در حالت قرائت قرآن. من ندیدم که جعفر بن محمد بدون وضو و طهارت از رسول خدا حدیثى نقل کند. من ندیدم که آن حضرت سخنى بىفایده و گزاف بگوید. او از عالمان زاهدى بود که از خدا خوف داشت. ترس از خدا سراسر وجودش را فراگرفته بود. هرگز نشد که به محضرش شرفیاب شوم، جز این که زیراندازى که زیر پاى آن حضرت گسترده شده بود، آن را از زیر پایش برمىداشت و زیر پاى من مىگستراند.» مالک بن انس درباره زهد و عبادت و عرفان امام صادق علیه السلام بیان داشت: به همراه امام صادق علیه السلام به قصد مکه و براى انجام مناسک حج از مدینه خارج شدیم. به مسجد شجره که میقات مردم مدینه است، رسیدیم. لباس احرام پوشیدیم، در هنگام پوشیدن لباس احرام تلبیهگویى یعنى گفتن: «لبیک اللهم لبیک» لازم است. دیگران طبق معمول این ذکر را بر زبان جارى مىکردند.» مالک مىگوید: من متوجه امام صادق علیه السلام شدم، دیدم حال حضرت منقلب است. امام صادق علیه السلام مىخواهد لبیک بگوید ولى رنگ رخسارهاش متغیر مىشود. هیجانى به امام دست مىدهد و صدا در گلویش مىشکند، و چنان کنترل اعصاب خویش را از دست مىدهد که مىخواهد بىاختیار از مرکب به زمین بیفتد. مالک مىگوید: من جلو آمدم و گفتم: اى فرزند پیامبر! چارهاى نیست این ذکر را باید گفت. هر طورى که شده باید این ذکر را بر زبان جارى ساخت. حضرت فرمود: «یابن ابى عامر! کیف اجسر ان اقول لبیک اللهم لبیک و اخشى ان یقول عزوجل لا لبیک و لا سعدیک.» اى پسر ابىعامر! چگونه جسارت بورزم و به خود جرات و اجازه بدهم که لبیک بگویم؟ «لبیک» گفتن به معناى این است که خداوندا، تو مرا به آن چه مىخوانى با سرعت تمام اجابت مىکنم و همواره آماده انجام آن هستم. با چه اطمینانى با خداى خود اینطور گستاخى کنم و خود را بنده آماده به خدمت معرفى کنم؟! اگر در جوابم گفته شود: «لا لبیک و لا سعدیک» آن وقت چه کنم؟ (6) همو در سخنى دیگر درباره فضیلت و عظمت امام صادق علیه السلام مىگوید: «ما رأت عین و لا سمعت اذن و لا خطر على قلب بشر افضل من جعفر بن محمد» (7) ؛ هیچ چشمى ندیده است و هیچ گوشى نشنیده است و به قلب هیچ بشرى خطور نکرده است، مردى که با فضیلتتر از جعفر بن محمد باشد. دربارهى مالک بن انس نوشتهاند: «و کان مالک بن انس یستمع من جعفر بن محمد و کثیرا ما یذکر من سماعه عنه و ربما قال حدثنى الثقه یعنیه» ؛ مالک بن انس از جعفر بن محمد سماع حدیث مىنمود و بسیار آن چه را که از او سماع (گوش میکرد) مىکرد، بیان مىنمود و چه بسا مىگفت: این حدیث را مرد ثقه به من حدیث کرده است که مرادش جعفر بن محمد بود. (8) حسین بن یزید نوفلى مىگوید: «سمعت مالک بن انس الفقیه یقول والله ما راءت عینى افضل من جعفر بن محمد علیهماالسلام زهدا و فضلا و عباده و ورعا. و کنت اقصده فیکرمنى و یقبل على فقلت له یوما یابن رسول الله ما ثواب من صام یوما من رجب ایمانا و احتسابا فقال (و کان والله اذا قال صدق) حدثنى ابیه عن جده قال رسول الله(ص) من صام یوما من رجب ایمانا و احتسابا غفر له. فقلت له یابن رسول الله فى ثواب من صام یوما من شعبان فقال حدثنى ابى عن ابیه عن جده قال رسول الله(ص) من صام یوما من شعبان ایمانا و احتسابا غفر له.» (9) ابوحنیفه بیان داشت: «ان اعلم الناس اعلمهم باختلاف الناس» ؛ «همانا دانشمندترین مردم کسى است که به آراء و نظریههاى مختلف دانشوران در مسائل علمى احاطه و تسلط داشته باشد.» و چون جعفر بن محمد این احاطه را دارد، بنابراین او داناترین فرداست.» از مالک بن انس فقیه شنیدم که گفت: به خدا سوگند! چشمان من ندید فردى را که از جهت زهد، علم، فضیلت، عبادت و ورع برتر از جعفر بن محمد باشد. من به نزد او مىرفتم. او با روى باز مرا مىپذیرفت و گرامى مىداشت. روزى از او پرسیدم: اى پسر پیامبر! ثواب روزه ماه رجب چه میزان است؟ او در پاسخ روایتى از پیامبر نقل کرد. به خدا سوگند هرگاه چیزى از کسى نقل کند درست و راست نقل مىکند. او در پاسخ گفت: پدرم از پدرش و از جدش و از پیامبر نقل کرده است که ثواب روزه ماه رجب این است که گناهانش بخشیده مىشود. سپس این پرسش را در باره روزه ماه شعبان هم بیان کردم و حضرت همان پاسخ را داد.
ابن شبرمه و امام صادق علیه السلامعبدالله بن شبرمه بن طفیل ضببى معروف به «ابن شبرمه» (72-144 ه .ق) قاضى و فقیه نامدار کوفه، درباره امام صادق علیه السلام مىگوید: «ما ذکرت حدیثا سمعته من جعفر بن محمد علیه السلام الا کادان یتصرع له قلبى سمعته یقول حدثنى ابى عن جدى عن رسول الله» (10) ؛ به یاد ندارم حدیثى را از جعفر بن محمد شنیده باشم جز این که در عمق جانم تاثیر گذاشته باشد. از او شنیدم که در نقل حدیث مىگفت که از پدرم و از جدم و از رسول خدا این روایت را نقل مىکنم. همو گفت: «واقسم بالله ما کذب على ابیه و لا کذب ابوه على جده و لا کذب جده على رسول الله» (11) ؛ به خدا سوگند! نه جعفر بن محمد در نقل روایات از پدرش دروغ مىگفت و نه پدرش بر جدش دروغ مىگفت و نه او بر پیامبر . یعنى آنچه که در سلسله سند روایات جعفر بن محمد وجود دارد جملگى درست است.
ابن ابى لیلى و امام صادق علیه السلامشیخ صدوق روایتى نقل مىکند که محمد بن عبدالرحمان معروف به «ابن ابى لیلى» (74- 148 ه .ق) فقیه، محدث، مفتى و قاضى بنام کوفه نزد امام صادق علیه السلام رفت و از آن حضرت پرسش هایى نمود و پاسخهاى خوبى شنید. سپس به امام خطاب کرد و عرض نمود: «اشهد انکم حجج الله على خلقه» (12) ؛ شهادت مىدهم که شما حجتهاى خداوندى بر بندگانش هستید. عمرو بن عبید معتزلى و امام صادق علیه السلام «عمرو بن عبید معتزلى» به نزد امام جعفر بن محمد علیه السلام مشرف شد، وقتى رسید این آیه را تلاوت نمود: «الذین یجتنبون کبائر الاثم و الفواحش.» (13) سپس ساکت شد. امام صادق علیه السلام فرمود: چرا ساکت شدى؟ گفت: خواستم که شما از قرآن گناهان کبیره را یکى پس از دیگرى براى من بیان نمایى. حضرت شروع کرد و به ترتیب از گناه بزرگتر یکى پس از دیگرى را بیان نمود. از بس که امام خوب و عالى پاسخ عمرو بن عبید را داد که در پایان عمرو بن عبید بىاختیار گریست و فریاد زد: «هلک من قال براءیه و نازعکم فى الفضل و العلوم» (14) ؛ هر کس به راى خویش سخن بگوید و در فضل و علم با شما منازعه کند، هلاک مىشود. جاحظ و امام صادق علیه السلام«ابو بحر جاحظ بصرى» که از دانشوران مشهور قرن سوم بود، درباره امام صادق علیه السلام بیان داشت: «جعفر بن محمد الذى ملا الدنیا علمه و فقهه و یقال ان اباحنیفه من تلامذته و کذلک سفیان الثورى و حسبک بهما فى هذاالباب» (15) ؛ جعفر بن محمد کسى بود که علم و فقه آن حضرت جهان را پر کرده است و گفته مىشود که ابوحنیفه و سفیان ثورى از شاگردان او بودند. همین در عظمت علمى آن حضرت کافى است.
عمر بن مقدام و امام صادق علیه السلام«عمر بن مقدام» از علماى معاصر امام صادق علیه السلام درباره آن حضرت مىگوید: «کنت اذا نظرت الى جعفر بن محمد علمت انه من سلاله النبیین و قد رأیته واقفا عند الجمره یقول سلونى، سلونى» (16) ؛ هنگامى که جعفر بن محمد را مىدیدم، مىفهمیدم که او از نسل پیامبران است. خودم دیدم که در جمره منا ایستاده بود و از مردم مىخواست که از او بپرسند و از علم سرشار او بهرهمند شوند ... .
شهرستانى و امام صادق علیه السلامابوالفتح محمد بن ابىالقاسم اشعرى معروف به «شهرستانى»(479-547 ه .ق) در کتاب گرانسنگ «الملل و النحل» درباره عظمت امام صادق علیه السلام مىنویسد: «و هو ذو علم عزیز فى الدین و ادب کامل فى الحکمه و زهر بالغ فى الدنیا و ورع تام عن الشهوات» (17) ؛ امام صادق علیه السلام در امور و مسایل دینى، از دانشى بىپایان و در حکمت، از ادبى کامل و نسبت به امور دنیا و زرق و برقهاى آن، از زهدى نیرومند برخوردار بود و از شهوتهاى نفسانى دورى مىگزید. ابن خلکان و امام صادق علیه السلامابن خلکان درباره امام صادق علیه السلام مىنویسد: «احد الائمه الاثنى عشر على مذهب الامامیه و کان من سادات اهلالبیت و لقب بالصادق لصدق مقالته و فضله اشهر من ان یذکر» ؛ او یکى از امامان دوازدهگانه امامیه و از بزرگان اهلبیت رسول خدا بود. به جهت صدق در گفتارش به لقب صادق شهرت یافت و فضل او مشهورتر از آن است که نیازمند به توضیح داشته باشد. ابن خلکان همچنین مىنویسد: امام صادق علیه السلام در صنعت کیمیا (شیمى) از مهارت خاصى بهرهمند بود، ابوموسى جابر بن حیان طرطوسى، شاگرد ایشان بود. جابر کتابى شامل هزار ورق تالیف کرد که تعلیمات جعفر بن محمد را در برداشت و حاوى پانصد رساله بود. (18) «نعمان بن ثابت بن زوطى» معروف به «ابو حنیفه» (80 - 150ه.ق.) پیشواى فرقه حنفى که از نظر زمانى معاصر با امام صادق علیه السلام بود، درباره عظمت امام صادق علیه السلام اظهارات و اعترافاتخوبى دارد. از جمله درباره آن حضرت گفت: «ما رأیت افقه من جعفر بن محمد و انه اعلم الامه»؛ من فقیهتر و داناتر از جعفر بن محمد ندیدهام. او داناترین فرد این امت است. ابن حجر عسقلانى و امام صادق علیه السلامشهاب الدین ابوالفضل احمد بن على مصرى شافعى، مشهور به «ابن حجر عسقلانى» (773-852 ه .ق) درباره امام صادق علیه السلام مىگوید: «جعفر بن محمد بن على بن حسین بن على بن ابى طالب فقیهى است بسیار راست گفتار.» (19) ابن حجر در کتاب تهذیب التهذیب از ابىحاتم و او از پدرش نقل مىکند که درباره امام صادق علیهالسلام بیان داشت: «لا یسأل عن مثله.» و نیز مىنویسد: ابن عدى گفته است: «و لجعفر احادیث و نسخ و هو من ثقات الناس ... و ذکره ابن حبان فىالثقات و قال کان من سادات اهلالبیت فقها و علما و فضلا ... و قال النسایى فىالجرح و التعدیل ثقه.» (20) براى جعفر بن محمد احادیث و نسخههاى بسیار است. او از افراد موثق است. ابن حبان او را در زمره ثقات قرار داده است و گفته است: جعفر بن محمد از بزرگان اهلبیت رسول خدا است و ازجهت فقه، علم و فضل مقام بالایى دارد. «نسایى» در جرح و تعدیل، امام صادق علیه السلام را از افراد «ثقه» معرفى کرده است. صاحب «سیر اعلام النبلاء» و امام صادق علیه السلام صاحب «سیر اعلام النبلاء» درباره امام صادق علیه السلام مىنویسد: جعفر بن محمد بن على بن حسین که از فرزندان حسین بن على ریحانه رسول خدا است، یکى از بزرگان است که مادرش «ام فروه» دختر قاسم بن محمد بن ابىبکر است و مادر ام فروه «اسماء» دختر عبدالرحمان بن ابىبکر است. به همین جهت است که آن حضرت مىگفت: من از دو جهت به ابوبکر منتسبم. او بزرگ بنىهاشم است. از محضر علمى او افراد بسیارى کسب فیض کردند، از جمله، فرزندش «موساى کاظم»، «یحیى ابن سعید انصارى»، «یزید بن عبدالله»، «ابوحنیفه»، «ابان بن تغلب»، «ابن جریح»، «معاویة بن عمار»، «ابن اسحاق»، «سفیان»، «شبعه»، «مالک»، «اسماعیل بن جعفر»، «وهب بن خالد»، «حاتم بن اسماعیل»،«سلیمان بن بلال»، «سفیان بن عینیه»، «حسن بن صالح»، «حسن بن عیاش»، «زهیر بن محمد»، «حفص بن غیاث»، «زید بن حسن»، «انماطى»، «سعید بن سفیان اسلمى»، «عبدالله بن میمون»، «عبدالعزیز بن عمران زهرى»، عبدالعزیز دراورى»، «عبدالوهاب ثقفى»، «عثمان بن فرقد»، «محمد بن ثابت بنانى»، «محمد بن میمون زعفرانى»، «مسلم زنجى»، «یحیىقطان»، «ابوعاصم نبیل» و ... (21) همو در کتاب «میزان الاعتدال» مىنویسد: جعفر بن محمد یکى از امامان بزرگ است که مقامى بس بزرگ دارد و نیکوکار و صادق است. (22) ابن حجر هیتمى و امام صادق علیه السلامشهاب الدین ابوالعباس، احمد بن بدرالدین شافعى، معروف به «ابن حجر هیتمى» (909 - 974 ه.ق) در «صواعق المحرقه» درباره امام صادق علیه السلام مىنویسد: مردم از آن حضرت دانشهاى بسیارى فرا گرفتهاند. این علوم و دانشها توسط مسافران به همه جا راه یافت و سرانجام آوازه جعفر بن محمد در همه جا پیچیده شد. عالمان بزرگى مانند «یحیى بن سعید»، «ابن جریج»، «مالک»، «سفیان ثورى»، «سفیان بن عینیه»، «ابوحنیفه»، «شعبه» و «ایوب سجستانى» از او حدیث نقل کردهاند. (23)
میرعلى هندى و امام صادق علیه السلام«میرعلى هندى» که از علماى نامدار اهل سنت است و در همین دوره معاصر مىزیست درباره عظمت علمى و اخلاقى امام صادق علیه السلام مىگوید: آراء و فتاواى دینى تنها نزد سادات و شخصیتهاى فاطمى رنگ فلسفى به خود گرفته بود. گسترش علم در آن زمان، روح بحث و جستجو را برانگیخته بود و بحثها و گفتگوهاى فلسفى در همه اجتماعات رواج یافته بود. شایسته ذکر است که رهبرى این حرکت فکرى را حوزه علمىاى که در مدینه شکوفا شده بود، بر عهده داشت. این حوزه را نبیره على بن ابى طالب علیه السلام به نام امام جعفر که «صادق» لقب داشت، تاسیس کرده بود. او پژوهشگرى فعال و متفکرى بزرگ بود و با علوم آن عصر به خوبى آشنایى داشت و نخستین کسى بود که مدارس فلسفى اصلى را در اسلام تاسیس کرد. در مجالس درس او تنها کسانى که بعدها مذاهب فقهى را تاسیس کردند، شرکت نمىکردند بلکه فلاسفه و طلاب فلسفه از مناطق دور دست در آن حاضر مىشدند. «حسن بصرى» موسس مکتب فلسفى «بصره» و «واصل بن عطا» موسس مذهب «معتزله»، از شاگردان او بودند که از زلال چشمه دانش او سیراب مىشدند. (24)
پىنوشتها: 1- شمس الدین ذهبى، سیر اعلام النبلاء، ج 6، ص257/ تاریخالکبیر، ج 2، ص199 و 198، ح2183. 2- سیر اعلام النبلاء، ج 6، ص 258/ بحارالانوار، ج47، ص217. 3- شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 519، طبع قم، نشر اسلامى. 4- سیر اعلام النبلاء، ج 6، ص256. 5- ابن تیمیه، التوسل و الوسیله، ص 52/ جعفریان، حیات فکرى و سیاسى امامان شیعه، ص327. 6- شیخ صدوق، امالى، ص143، ح3. 7- شهید مطهرى، سیرى در سیره ائمه اطهار علیهم السلام، ص149. 8- شرح الاخبار فى فضایل الائمه الاطهار، ج3، ص299، ح1203. 9- امالى صدوق، ص 435 و436، ح 2. 10 و 11- همان، ص343، ح16. 12- من لایحضرهالفقیه، ج 1، ص 188، ح569. 13- سوره نجم، آیه 32. 14- کلینى، کافى، ج 2، ص 287- 285. 15- رسائل جاحظ، ص106/ حیات فکرى و سیاسى امامان شیعه، ص328. 16- سیر اعلام النبلاء، ج6، ص257. 17- الملل و النحل، ج 1، ص147/ حیات فکرى و سیاسى امامان شیعه، ص 330. 18- وفیات الاعیان، ج 1، ص327/ سیره پیشوا، ص353/ حیات فکرى و سیاسى امامان شیعه، ص 330. 19- تقریب التهذیب، ص 68. 20- تهذیب التهذیب، ج 2، ص 104. 21- سیر اعلام النبلاء، ج6، ص 255 و256. 22- لغت نامه دهخدا، ج9، ص130- 323. 23- الصواعق المحرقه، ص 201. 24- مختصر تاریخ العرب، ص193/ سیره پیشوایان، ص 352. منبع: ماهنامه کوثر، ش 40 ، حسن عاشورى لنگرودى . برگرفته از سایت تبیان
[ شنبه 87/8/4 ] [ 6:14 صبح ] [ حمید رضا ]
کمتر از یک چشم به هم زدنابن ابی یعفور میگوید: امام صادق علیه السلام را دیدم که دست مبارک را به طرف آسمان بلند کرده بود، اشک از چشمانش بر محاسنش جاری بود و به خدا عرض میکرد: رَبِّ لا تَکِلَنی اِلی نَفسی طَرفَةَ عَینٍ اَبَداً وَ لا اَقَلَّ وَلا اَکثَرَ؛ «پروردگارا! مرا به اندازه یک چشم به هم زدن و نه کمتر و نه بیشتر از آن به خودم وا مگذار!» سپس روی به من کرد و فرمود: پسر ابی یعقور! خداوند یونس بن مَتی را کمتر از یک «طَرفة العَین» به خود واگذاشت، آن پیامدها برایش پیش آمد. عرض کردم: آیا آن کفر بود؟ فرمود: نه! ولی مرگ در چنان حالتی نابودی است. (1)
اِنَّ المُومِنَ لا یُصبِحُ الا خائِفاً و اِن کانَ مُحسِناً وَ لا یُمسی اِلا خائِفاً و اِن کانَ مُحسِناَ.(2) همانا مومن هر صبح و شام در خوف خدا به سر میبرد هر چند نیکوکار باشد. (حضرت علی علیه السلام) پینوشتها:1- بحارالانوار: 47/46. 2- بحارالانوار: 47/55. منبع: جلوههای تقوا، ج 3، محمدحسن حائری یزدی. برگرفته از سایت تبیان
[ شنبه 87/8/4 ] [ 6:13 صبح ] [ حمید رضا ]
صدقه، کلید روزیهارون بن عیسی میگوید: امام صادق علیه السلام به پسرش، محمد، فرمود: از پولی که برای مخارج خانه گذاشتهایم چه مقدار باقی مانده است؟ عرض کرد: چهل دینار، فرمود: تمام آنها را به عنوان صدقه به مستمندان بده، عرض کرد: (پدر جان!) جز همین چهل دینار چیزی باقی نمانده است، حضرت فرمود: تمام آنها را صدقه بده! خدای متعال به جای آن خواهد فرستاد، آیا نمیدانی هر چیزی کلیدی دارد و کلید روزی صدقه است؟! محمد همه آن چهل دینار را صدقه داد. بیش از ده روز نگذشت که از جایی برای امام صادق علیهالسلام چهار هزار دنیار رسید. حضرت به محمد فرمود: پسرم! ما چهل دینار به خدا دادیم و او در عوض، چهار هزار دینار به ما داد.(1) اِذا اَملَقتُم فَتاجِروُا اللهَ بِالصَّدَقَةِ.(2) چون تنگدست شدید با صدقه دادن، با خدای معامله کنید. (حضرت علی علیه السلام) پینوشتها:1- بحارالانوار، ج 47، ص38. 2- نهجالبلاغه، شهیدی، ص 403. منبع: جلوههای تقوا، ج 3، محمدحسن حائری یزدی. برگرفته از سایت تبیان
[ شنبه 87/8/4 ] [ 6:13 صبح ] [ حمید رضا ]
بردباری و بزرگواریدر موسم حج، در مکه شخصی همیان پول(کیسه پول) خود را گم کرد، در همان حال چشمش به امام صادق علیه السلام افتاد که نماز میخواند، امام را نمیشناخت، دامان آن بزرگوار را گرفت که: تو همیان مرا دزدیدهای! حضرت فرمود: در همیان تو چقدر بود؟ گفت: هزار دینار؛ امام او را به خانه برد و هزار دینار به او داد، آن مرد دینارها را گرفت و به خانه رفت. با کمال تعجب همیان گم شده خود را در خانه یافت. هزار دینار امام صادق علیه السلام را برداشت و به خدمت حضرت بازگشت و عذرخواهی کرد و اظهار شرمندگی که من اشتباه کردم. امام علیه السلام از گرفتن دینارها خودداری کرد و فرمود: این پولها چیزی است که از دست ما خارج شده و دیگر باز نخواهد گشت (یعنی ما آنچه با هر عنوانی به کسی دادیم باز پس نمیگیریم). آن مرد که از این برخورد سخت تعجب کرده بود (از مردم) پرسید: این آقا کیست؟ گفتند: او جعفر بن محمد، امام صادق علیه السلام، است. مرد مسافر گفت: آری! این کارها تنها از این خاندان ساخته است و بس!(1)
فی تَقَلُّبِ الاحوالِ عُلِمَ جَواهِرُ الرِّجالِ.(2) در دگرگونی روزگار گوهر مردان است پدیدار. (حضرت علی علیه السلام) پینوشتها:1- مناقب، ج3، ص 394. 2- نهجالبلاغه، شهیدی، ص 397. منبع: جلوههای تقوا، ج 3، محمدحسن حائری یزدی. برگرفته از سایت تبیان [ شنبه 87/8/4 ] [ 6:12 صبح ] [ حمید رضا ]
دعا برای مظلومبَشّار مُکاری میگوید: در کوفه خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم. سینی خرمایی مقابل حضرت بود و از آن تناول میکرد، به من فرمود: بَشّار! تناول کن. عرض کردم: فدایت گردم! گوارایتان باد! در راه که میآمدم با حادثهای مواجه شدم که قلبم را به درد آورده، غیرتم را به جوش آورده و مرا سخت آزرده خاطر ساخته است. حضرت فرمود: به حق من بر تو، بیا و خرما بخور. من جلو رفتم، قدری خرما تناول کردم، آنگاه به من فرمود: اکنون ماجرا را تعریف کن، عرض کردم: پلیس حکومت را دیدم که بر سر زنی میزد و او را به سوی زندان میبرد و آن زن با صدای بلند فریاد میزد و میگفت: به خدا و رسولش پناه میبرم (و بدین وسیله از مردم کمک میخواست) اما کسی او را کمک نکرد. اما صادق علیه السلام فرمود: چرا با او چنین میکردند؟ عرض کردم: مردم میگفتند: آن زن همان طور که میرفته به زمین خورده و بعد از به زمین خوردن چنین گفته: فاطمه جان! خداوند آنان را که در حق تو ستم کردند لعنت کند! (خلاصه او را به جرم علاقه به زهرا و دشمنی با دشمنانش آزار میدادند). امام صادق علیه السلام با شنیدن این قضیه دست از خوردن خرما کشید و آن چنان گریست که دستمال و محاسن و سینه مبارک حضرت خیس شد، سپس فرمود: بشار! برخیز با هم به مسجد سهله برویم و برایش دعا کنیم و از خداوند خلاصی او را بخواهیم، و یک نفر را نیز به خانه حاکم فرستاد تا از آن خبری بیاورد. ما به مسجد سهله رفتیم و هر کدام دو رکعت نماز خواندیم. بعد از نماز، امام دستها را به سوی آسمان بلند کرد و دعایی خواند، سپس به سجده رفت. نفهمیدم در سجده چه دعایی خواند، از سجده که سر برداشت فرمود: برخیز که آن زن آزاد شد. از مسجد بیرون آمدیم. در راه به فرستاده حضرت برخوردیم، امام فرمود: چه خبر؟ عرض کرد: آن زن آزاد شد! فرمود: چگونه؟ عرض کرد: نمیدانم، من کنار در ایستاده بودم که نگهبان، آن زن را طلبید و پرسید: تو چه گفتی؟ پاسخ داد: وقتی به زمین خوردم گفتم: لعنت بر آنان که به تو ستم کردند ای فاطمه! نگهبان دویست درهم بیرون آورد و گفت: این پولها را بگیر و امیر را حلال کن و از این به بعد آزادی و میتوانی بروی! آن زن پولها را نگرفت و بیرون رفت. امام صادق علیه السلام فرمود: آن زن از گرفتن دویست درهم خودداری کرد؟ عرض کرد: آری به خدا! در حالی که بدان نیازمند بود. حضرت هفت دینار به وی داد و فرمود: به خانه او برو، سلام مرا به او برسان و این دینارها را به او بده. (بشار میگوید:) من و فرستاده امام به در خانه آن زن رفتیم و سلام حضرت را به او رساندیم، زن گفت: آیا جعفر بن محمد به من سلام رسانیده؟ گفتم: آری خدایت رحمت کند! به خدا سوگند او به تو سلام رساند، زن گریبان چاک زد و غش کرد. صبر کردیم تا به هوش آمد و گفت: دوباره بگو! آیا امام صادق علیه السلام به من سلام رسانیده؟ ! گفتم: آری (و تا سه بار این پرسش را تکرار کرد). به او گفتم: این دینارها را بگیر و مژده باد تو را (که امامت از تو خشنود است). دینارها را گرفت و گفت: از امامم بخواهید از خدا بخواهد این کنیزش را ببخشد، من برای توسل و شفاعت، کسی را برتر از او و پدران و اجدادش (علیهم السلام) نمیدانم. ما به خانه امام صادق علیه السلام بازگشتیم و جریان را عرض کردیم، حضرت میگریست و برای او دعا میکرد. در این جا من به امام عرض کردم: کاش میدانستم که فرج آل محمد صلی الله علیه و آله کی خواهد بود! فرمود: بَشار! زمانی که ولیّ خدا که چهارمین فرزند من است در دشوارترین شرایط و در میان بدترین بندگان خدا رحلت کرد در آن زمان آل فلان دچار مصیبت میشود و امور سخت خواهد شد (منظور امام از آن فلان، بنی عباس هستند).(1)
اِتَّقوُا دَعوَة المَظلُومِ فَاِنَّ دَعوَةَ المَظلُومِ تَصعَدُ اِلی السَّماءِ.(2) از دعای مظلوم بر حذر باشید (و بپرهیزید) که دعای مظلوم به آسمان بالا میرود (و به اجابت میرسد). (امام صادق علیه السلام) پینوشتها:1- بحارالانوار، ج47، ص 379. 2- مکارم الاخلاق طبرسی، ص 276. منبع: جلوههای تقوا، ج 3، محمدحسن حائری یزدی. برگرفته از سایت تبیان
[ شنبه 87/8/4 ] [ 6:12 صبح ] [ حمید رضا ]
چه سخت است کسب روزی حلال!ابوجعفر فزاری میگوید: امام صادق علیه السلام یکی از غلامان خود به نام مصادف را فرا خواند؛ هزار دینار به او داد و فرمود: به خاطر تامین مقداری از مخارج خانواده ما برای تجارت به مصر برو. مصادف به همراه بازرگانان حرکت کرد، به نزدیکیهای مصر که رسیدند با قافلهای مواجه شدند که از مصر بیرون میآمد. از افراد آن کاروان درباره موقعیت کالایشان در مصر پرسیدند، آنها اظهار داشتند که: کالاهای شما از کالاهایی است که اکنون در این شهر کمیاب است. همه بازرگانان همسوگند و همپیمان شدند که کالاهای خود را به کمتر از دو برابر نفروشند. وارد مصر شدند و کالای خود را با سود صد در صد به فروش رساندند و به مدینه بازگشتند. مصادف به حضور امام صادق علیه السلام مشرف شد، دو کیسه هزار دیناری را در برابر حضرت گذاشت و عرض کرد: یک کیسه اصل سرمایه است و دیگری سود آن! امام فرمود: این سود زیادی است، مگر شما در این سفر چگونه تجارت کردید؟ مصادف ماجرا را تعریف کرد. حضرت فرمود: پناه بر خدا! شما علیه مسلمانان همسوگند میشوید که هر دینار را به یک دینار سود بفروشید؟! آنگاه حضرت هزار دینار خود را برداشت و فرمود: این هزار دینار سرمایه من است و به سود دینار به دینار نیازی ندارم و بعد فرمود: مصادف! با شمشیرهای برهنه بازی کردن و بر (لبه تیز) آن دست کشیدن از کسب روزی حلال آن آسانتر است.(1) اِبنَ آدَمَ! اِن کُنتَ تُریدُ مِنَ الدُّنیا ما یَکفیکَ فَاِنَّ اَیسَرَ ما فیها یَکفیکَ وَ ان کُنتَ انّما تُریدُ ما لا یَکفیکَ فَانَّ کُلَّ ما فیها لا یَکفیکَ. (2) فرزند آدم! اگر از دنیا به قدر کفاف راضی باشی اندکی از آن، تو را کافی است و اگر بیش از کفاف بخواهی همه آنچه در آن است نیز تو را کافی نیست. (حضرت علی علیه السلام) پینوشتها:1- فروع کافی، ج 5، ص161. 2- اصول کافی، ج 2، ص 138. منبع: جلوههای تقوا، ج 3، محمدحسن حائری یزدی. برگرفته از سایت تبیان [ شنبه 87/8/4 ] [ 6:11 صبح ] [ حمید رضا ]
ارزش صله رحم یکی از آزاد شدههای امام صادق علیه السلام نقل کرده است که هنگام رحلت آن بزرگوار در خدمتش بودم. حضرت در حالت اغما بود. بعد از بیرون آمدن از این حالت فرمود: به حسن بن علی بن علی بن الحسین (معروف به افطس) هفتاد دینار، به فلان شخص فلان مبلغ، به فلانی فلان مقدار و ... بدهید. من به حضرت عرض کردم: شما به کسی که با دشنه به شما حمله کرد و قصد کشتن شما را داشت، کمک میکنید؟ فرمود: آیا میخواهی من از آن گروه نباشم که خداوند در حقشان فرموده است: «آنان که آنچه را خدا امر به پیوند آن کرده (مانند صله رحم و دوستی پدر و مادر و...) اطاعت میکنند و از خدا میترسند و به سختی هنگام حساب میاندیشند... .»(1) (سپس متوجه کنیز خود، سالمه شد و فرمود:) سالمه! خداوند بهشت را پاکیزه و خوشبو آفریده طوری که بوی خوش آن از مسافت دو هزار سال راه به مشام میرسد، اما عاق والدین و قاطع رحم هرگز بوی آن را استشمام نخواهند کرد.(2)
اِنَّ صِلَةَ الرَّحِمِ تُزَکِّی الاَعمالَ وَ تُنمِی الاَموالَ.(3) صله رحم موجب پاکی اعمال و فراوانی اموال میشود. (امام صادق علیه السلام ) پینوشتها: 1- رعد/21. 2- بحارالانوار، ج 47ص 2-3. 3- همان، ج 71، ص100. منبع: جلوههای تقوا، ج 3، محمدحسن حائری یزدی. برگرفته از سایت تبیان [ شنبه 87/8/4 ] [ 6:8 صبح ] [ حمید رضا ]
نقشهی 25 گنج بزرگ دنیا امام صادق کسی است که خود به این گنجها دست یافته است. پس آدرسهایش همه درست است. با دقت، پایت را جای پای امام بگذار و برو تا تو هم برسی. بسم الله: امام صادق علیهالسلام فرمودند: 1- طلبتُ الجنة، فوجدتها فی السخأ:بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در بخشندگی و جوانمردی یافتم. 2- و طلبتُ العافیة، فوجدتها فی العزلة:و تندرستی و رستگاری را جستجو نمودم، پس آن را در گوشهگیری (مثبت و سازنده) یافتم. 3- و طلبت ثقل المیزان، فوجدته فی شهادة «ان لا اله الا الله و محمد رسول الله»: و سنگینی ترازوی اعمال را جستجو نمودم، پس آن را در گواهی به یگانگی خدا تعالی و رسالت حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآله) یافتم. 4- و طلبت السرعة فی الدخول الی الجنة، فوجدتها فی العمل لله تعالی: سرعت در ورد به بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در کار خالصانه برای خدای تعالی یافتم. 5- و طلبتُ حب الموت، فوجوته فی تقدیم المال لوجه الله: و دوست داشتن مرگ را جستجو نمودم، پس آن را در پیش فرستادن ثروت (انفاق) برای خشنودی خدای تعالی یافتم.
برگ عیشی به گور خویش فرست کس نیارد ز پس، تو پیش فرست
6- و طلبت حلاوة العبادة، فوجدتها فی ترک المعصیة: و شیرینی عبادت را جستجو نمودم، پس آن را در ترک گناه یافتم. 7- و طلبت رقة القلب، فوجدتها فی الجوع و العطش: و رقت (نرمی) قلب را جستجو نمودم، پس آن را در گرسنگی و تشنگی (روزه) یافتم. 8- و طلبت نور القلب، فوجدته فی التفکر و البکأ: و روشنی قلب را جستجو نمودم، پس آن را در اندیشیدن و گریستن یافتم. 9- و طلبت الجواز علی الصراط، فوجدته فی الصدقة: و (آسانی) عبور بر صراط را جستجو نمودم، پس آن را در صدقه یافتم. 10- و طلبت نور الوجه، فوجدته فی صلاة اللیل:و روشنی رخسار را جستجو نمودم، پس آن را در نماز شب یافتم. 11- و طلبت فضل الجهاد، فوجدته فی الکسب للعیال: و فضیلت جهاد را جستجو نمودم، پس آن را در به دست آوردن هزینه زندگی زن و فرزند یافتم. 12- و طلبت حدب الله عزوجل، فوجدته فی بغض اهل المعاصی:و دوستی خدای تعالی را جستجو کردم، پس آن را در دشمنی با گنهکاران یافتم. 13- و طلبت الرئاسة، فوجدتها فی النصیحة لعبادالله: و سروری و بزرگی را جستجو نمودم، پس آن را در خیرخواهی برای بندگان خدا یافتم. 14- و طلبت فراغ القلب، فوجدته فی قلة المال: و آسایش قلب را جستجو نمودم، پس آن را در کمی ثروت یافتم. 15- و طلبت عزائم الامور، فوجدتها فی الصبر:و کارهای پر ارزش را جستجو نمودم، پس آن را در شکیبایی یافتم. 16- و طلبت الشرف، فوجدته فی العلم: و بلندی قدر و حسب را جستجو نمودم، پس آن را در دانش یافتم. 17- و طلبت العبادة فوجدتها فی الورع: و عبادت را جستجو نمودم، پس آن را در پرهیزکار یافتم . 18- و طلبت الراحة، فوجوتها فی الزهد:و آسایش را جستجو نمودم، پس آن را در پارسایی یافتم. 19- و طلبت الرفعة، فوجدتها فی التواضع: برتری و بزرگواری را جستجو نمودم، پس آن را در فروتنی یافتم. 20- و طلبت العز، فوجدته فی الصدق: و عزت (ارجمندی) را جستجو نمودم، پس آن را در راستی و درستی یافتم. 21- و طلبت الذلة، فوجدتها فی الصوم: و نرمی و فروتنی را جستجو نمودم، پس آن را در روزه یافتم. 22- و طلبت الغنی، فوجدته فی القناعة: و توانگری را جستجو نمودم، پس آن را در قناعت یافتم.
قناعت توانگر کند مرد را خبر کن حریص جهانگرد را
23- و طلبت الانس، فوجدته فی قرائة القرآن: و آرامش و همدمی را جستجو نمودم، پس آن را در خواندن قرآن یافتم. 24- و طلبت صحبة الناس، فوجدتها فی حسن الخلق: و همراهی و گفتگوی با مردم را جستجو نمودم، پس آن را در خوشخویی یافتم. 25- و طلبت رضی الله، فوجدته فی برالوالدین: و خوشنودی خدا تعالی را جستجو نمودم، پس آن را در نیکی به پدر و مادر یافتم. منبع: مستدرک الوسائل، ج 12، ص 173 - 174، ح 13810. بر گرفته از سایت تبیان [ شنبه 87/8/4 ] [ 6:7 صبح ] [ حمید رضا ]
پنج درس آموزنده و ارزشمند از امام صادق علیه السلام 1- مرحوم قطب الدّین راوندى روایت کرده است: روزى از امام جعفر صادق علیه السلام سؤال کردند: روزگار خود را چگونه سپرى مىفرمائى؟ حضرت در جواب فرمود: عمر خویش را بر چهار پایه و رکن اساسى سپرى مىنمایم: مىدانم آنچه که روزى براى من مقدّر شده است، به من خواهد رسید و نصیب دیگرى نمىگردد. مىدانم داراى وظائف و مسئولیّتهائى هستم، که غیر از خودم کسى توان انجام آنها را ندارد. مىدانم مرا مرگ در مىیابد و ناگهان بدون خبر قبلى مرا مىرباید؛ پس باید هر لحظه آماده مرگ باشم. و مىدانم خداى متعال بر تمام امور و حالات من آگاه و شاهد است و باید مواظب اعمال و حرکات خود باشم .(1)
2- در روایات متعدّدى وارد شده است: هرگاه که امام جعفر صادق علیه السلام در باغستان و مزرعه، بیل در دست داشته و مشغول کشاورزى و کارگرى مىبود؛ و اصحاب و دوستان، حضرت را با آن حالت مشاهده مى کردند، عرضه مىداشتند: یابن رسول الله! چرا در این موقعیت خود را به زحمت انداختهاید؟! اجازه فرمائید تا ما کمک کنیم و شما استراحت نمائید؟ حضرت در جواب مىفرمود: مرا به حال خود وا گذارید، من علاقهمندم که خداوند مرا در حالتى مشاهده نماید که با دست خود زحمت مىکشم و کار مىکنم و جسم خود را براى به دست آوردن روزى حلال به زحمت و مشقّت انداختهام.(2)
3- بعضى از بزرگان همانند مرحوم إربلى حکایت کردهاند: روزى مگسى بر صورت منصور دوانیقى نشست و منصور با دست خود آن را دور ساخت، مگس بار دیگر برگشت و بر همان جاى اول نشست و باز منصور آن را دور کرد. و این کار چند مرتبه تکرار شد تا آن که منصور به خشم آمد، در همان حال، امام جعفر صادق علیهالسلام وارد شد. منصور گفت: یابن رسول الله! خداوند متعال براى چه مگس را آفریده است؟ حضرت در پاسخ فرمود: براى آن که به وسیله آن، جبّاران را ذلیل و متواضع گرداند.(3)
4- مرحوم نراقى در کتاب ارزشمند خود آورده است: شخصى نزد امام جعفر صادق علیه السلام حضور یافت؛ و عرضه داشت: یابن رسول الله! پدرم پیر و ضعیف گشته است به طورى که همانند بچه کوچک باید در خدمت او باشم؛ و نیز او را براى قضاء حاجت بغل مىکنم . حضرت فرمود: چنانچه توان داشته باشى باید این کار را ادامه دهى؛ و نیز باید با کمال ملاطفت و مهربانى برایش لقمه بگیرى و در دهانش بگذارى . انجام این امور فرداى قیامت، راه ورود به بهشت را برایت آسان مىگرداند. (4) 5- صفوان جمّال حکایت میکند: روزى در خدمت آن حضرت بودم، که فرمود: اى صفوان! آیا تعداد سفیران و پیامبرانى را که خداوند متعال براى هدایت بندگان؛ مبعوث گردانیده است، مىدانى؟ عرض کردم: خیر، نمىدانم . امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند یک صد و بیست و چهار هزار پیغمبر برانگیخت و به همان تعداد نیز وصىّ و جانشین منصوب و معرفى کرده، که تمامى آنها اهل صدق حدیث و اداى امانت و زاهد در امور دنیا بودهاند. سپس حضرت در ادامه فرمایش خود افزود: خداوند متعال پیغمبرى بهتر و با فضیلتتر از حضرت محمد مصطفى صلى الله علیه و آله نفرستاد. و نیز جانشینى بهتر و با فضیلتتر از جانشین آن بزرگوار یعنى؛ حضرت امیرالمؤمنین امام على بن ابى طالب علیه السلام معرفى نکرده است .(5)
پینوشتها: 1- مستدرک الوسائل، ج 12، ص 172، ح 15. 2- کافى، ج 5، ص 76/ بحارالانوار، ج 47، ص 57/ وافى، ج 17، ص 30 و 36. 3- کشف الغمّة، ج 2، ص 373. 4- جامع السّعادات، ج 2، ص 265. 5- بحارالانوار، ج 16، ص 352، به نقل از اختصاص شیخ مفید.
منبع: کتاب چهل داستان و چهل حدیث از امام جعفر صادق علیه السلام؛ عبدالله صالحى برگرفته از سایت تبیان [ شنبه 87/8/4 ] [ 6:0 صبح ] [ حمید رضا ]
|
||
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |