دل نوشته های یک دوست... | ||
زندگینامه امام عسگری (ع)حضرت امام حسن عسکری (ع ): صورت و سیرت امام حسن عسکری (ع ): دوران امامت: شهادت امام حسن عسکری (ع ): ماجرای جانشین بر حق امام عسکری:
[ یکشنبه 86/12/26 ] [ 6:24 صبح ] [ حمید رضا ]
محل دفن سر امام حسین علیه السلاماز مجموع آنچه نوشته شد، امکان حضور اهلبیت علهیمالسلام در اربعین سال 61 ق بر مزار امام اثبات شد، اما آیا در خارج و واقع نیز چنین حادثهای اتفاق افتاده است؟ در پاسخ باید گفت: - چنانکه نوشته شد - برخی نویسندگان، همانند ابوریحان بیرونی و شیخ بهائی، تصریح کردهاند که حضور اهلبیت علهیمالسلام در روز بیستم صفر بوده است. افزون بر این، قراین و شواهد دیگری برای اثبات این مسئله وجود دارد که میتوان به آنها استناد کرد که عبارتاند از: محل دفن سر امام، الحاق سر امام به بدنش توسط امام سجاد علیهالسلام در روز اربعین و وجه استحباب زیارت اربعین.
1- محل دفن سر امام: در این که سر امام حسین علیهالسلام کجا دفن شده است، منابع تاریخی شیعه و سنی گزارشهای گوناگونی آوردهاند تا آنجا که شش قول در این باره گفته شده است. قول اول: سر به بدن ملحق شده است. این قول مشترک میان شیعه و سنی است. علمای شیعه، از جمله شیخ صدوق (متوفای 381 ق)، سید مرتضی (متوفای 436 ق)، فتال نیشابوری (متوفای 508 ق)، ابن نما حلی، سید ابن طاووس (متوفای 664 ق) شیخ بهایی و مجلسی این قول را بیان کردهاند. شیخ صدوق و پس از او، فتال نیشابوری در این باره مینویسند: علی بن حسین علیه السلام همراه زنان (از شام) خارج شد و سر حسین علیهالسلام را به کربلا باز گرداند. (1) سید مرتضی در این باره میگوید: روایت کردهاند که سر امام حسین علیهالسلام با جسد در کربلا دفن شد. (2) ابن شهر آشوب بعد از نقل سخن فوق از سید مرتضی، از قول شیخ طوسی نقل کرده است که به همین سبب (ملحق کردن سر امام به بدن و دفن آن) زیارت اربعین (از جانب امامان علهیمالسلام) توصیه شده است. (3) ابن نمای حلی نیز نگاشته است: آنچه از اقوال بر آن میتوان اعتماد کرد، آن است که بعد از آن که سر امام در شهرها گردانده شد، به بدن بازگردانده شد و با جسد دفن شد. (4) سید ابن طاووس نوشته است: اما سر حسین علیهالسلام، روایت شده که سر برگردانده شد و در کربلا با جسد شریفش دفن شد و عمل اصحاب بر این معنا بوده است. (5) مجلسی، یکی از وجههای استحباب زیارت امام حسین علیهالسلام را در روز اربعین، الحاق سرهای مقدس را به اجساد توسط علی بن حسین علیهماالسلام بیان کرده است. (6) وی در جای دیگر بعد از نقل اقوال دیگر در این باره مینویسد: مشهور بین علمای امامیه آن است که سر امام همراه بدن دفن شده است. (7) برخی اندیشمندان اهل تسنن نیز این قول را بیان کردهاند: ابوریحان بیرونی (متوفای 440 ق) در این باره مینویسد: و فی العشرین ردّ راس الحسین علیهالسلام الی مجثمه حتی دفن مع جثته...؛ در روز بیستم (صفر)، سر حسین علیهالسلام به بدنش ملحق و با آن دفن گردید. (8) قرطبی (متوفای 671 ق) مینویسد: امامیه میگویند که سر حسین علیهالسلام پس از چهل روز به کربلا بازگردانده و به بدن ملحق شد و این روز نزد آنان معروف است و زیارت در آن روز را زیارت اربعین مینامند. (9) قزوینی نیز نگاشته است: روز اول ماه صفر، عید بنیامیه است، چون در آن روز، سر حسین علیهالسلام را به دمشق وارد ساختند و در روز بیستم آن ماه، سر ایشان به بدن، باز گردانده شد. (10) مناوی (متوفای 1031 ق) نوشته است: امامیه میگویند: پس از چهل روز از شهادت، سر به بدن بازگردانده شد و در کربلا دفن شد. (11) قول دوم: در کنار قبر امیرالمومنین علیهالسلام؛ (12) قول سوم: مسجد رقه در کنار فرات؛ قول چهارم: بقیع نزد قبر مادرش فاطمه علیهاالسلام؛ قول پنجم: دمشق؛ قول ششم: قاهره. (13) بررسی و تامل در این اقوال، این نتیجه را در بردارد که دیدگاه اول، یعنی الحاق سر به بدن، مشهور و مورد اعتماد و عمل علمای شیعه است، از این رو این قول قابل اعتنا و پذیرش است و بنا بر گزارشهای تاریخی - چنانکه اشاره شد - این الحاق در روز بیستم صفر سال 61 بوده است.
2- الحاق سر به بدن: این مسئله از بازگشت اهلبیت علهیمالسلام به کربلا جدا نیست، زیرا - چنان که گفته شده است - بنا بر قول مشهور، این کار توسط امام زینالعابدین علیهالسلام صورت گرفته است. (14) و هیچ گزارش تاریخی وجود ندارد که امام سجاد علیهالسلام در زمان دیگری به کربلا آمده باشد، بنابراین، حضور اهلبیت علهیمالسلام بر قبر امام نیز باید روز اربعین اتفاق باشد.
3- وجه استحباب زیارت اربعین: در باره وجه استحباب زیارت اربعین، دو امر بیان شده است. یکی، روایت امام عسکری علیهالسلام است که در آن، زیارت اربعین یکی از علایم مومن دانسته شده، و دیگری تعلیم زیارت اربعین به صفوان بن مهران جمال توسط امام صادق علیهالسلام است. پرسشی که در این باره مطرح است آن است که آیا وجه و انگیزه استحباب میتواند تنها عامل حضور یک صحابی بر قبر امام حسین علیهالسلام در روز اربعین باشد یا در این روز باید وقایع دیگری اتفاق افتاده باشد؟ بنابراین، الحاق سر مطهر امام حسین علیهالسلام به بدن و حضور اهلبیت علهیمالسلام (که در میان آنان امام معصوم، یعنی امام سجاد علیهالسلام حضور داشت) برای الحاق سر به بدن و زیارت قبر حضرت تنها میتواند وجه استحباب زیارت اربعین را توجیه کند، چنانکه مجلسی یکی از وجوه محتمل استحباب زیارت اربعین را همین موارد، بیان کرده است، (15) و شیخ طوسی نیز وجه توصیه امامان علهیمالسلام را به زیارت اربعین، مسئله الحاق سر به بدن دانسته است. (16)
جمعبندی و نتیجهگیریاز مجموع آنچه گذشت روشن شد که اگر چه از نظر اخبار تاریخی و حدیثی، اثبات حضور اهلبیت علهیمالسلام در روز اربعین بر سر مزار سیدالشهداء علیهالسلام چندان آسان نیست، اما با توجه به قراین و شواهدی که برای حضور اهلبیت علهیمالسلام در کربلا در بیستم صفر سال 61 بیان شد، پذیرفتنی است که اهلبیت امام حسین علیهالسلام در این روز موفق به زیارت مزار سیدالشهداء علیهالسلام شدهاند.
پینوشتها: 1- شیخ صدوق، الامالی، مجلس سی و یکم، ص 232؛ فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص192و مجلسی، بحارالانوار، ج 45، ص 140. 2- رسائل المرتضی، ج 3، ص 130. 3- مناقب آل ابیطالب، ج 4، ص 85 و مجلسی، بحارالانوار، ج 44، ص 199: «قال الطوسی رحمة الله: و منه زیارة الاربعین». 4- نجم الدین محمد بن جعفر بن نما حلی، مثیرالاحزان، ص 85. 5- سید ابن طاووس، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص 114. 6- مجلس، بحارالانوار، ج 98، ص 334. 7- همان، ج 45، ص 145. 8- بیرونی، الاثار الباقیه عن القرون الخالیه، ص 331. 9- محمد بن احمد قرطبی، التذکرة فی امور الموتی و امور الاخره، ج 2، ص 668. 10- زکریا محمد بن محمود قزوینی، عجائب المخلوقات و الحیوانات و غرائب الموجودات، ص 45. 11- عبدالرووف مناوی، فیض القدیر، ج 1، ص 205. 12- ابن قولویه قمی، کامل الزیارات، ص 84؛ کلینی، الکافی، ج 4، ص 571- 572؛ ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، ج 6، ص 35- 36 و ابن شهر آشوب، همان، ج 4، ص 85. 13- سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص 265- 266؛ سید محسن امین عاملی، اعیان الشیعه، ج 1، ص 626- 627 و همو، لواعج الاشجان، ص 247- 250؛ محمدامین امینی، همان، ج 6، ص321- 337. قاضی طباطبائی ضمن اشاره به اقوال در این موضوع و دفاع از قول به الحاق سر به بدن، اقوال دیگر را در این باره نقد و بررسی کرده است. ر. ک: تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا علیهالسلام، ص 303 به بعد. 14- مجلسی، بحارالانوار، ج 45، ص 145 و همو، جلاء العیون، ص 407. 15- مجلسی، بجارالانوار، ج 98، ص 334. 16- ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج 4، ص 85.
[ پنج شنبه 86/12/23 ] [ 8:41 صبح ] [ حمید رضا ]
آمدنم دور نیست
باغها را چراغان کنید؛ بوى انار، مشام پرستوها را دیگر نمىگزد. زاغکى، زیر سرو بن خزیده است؛ پیدایش کنید؛ به خم رنگ بیندازیدش، طاووس مىشود. امروز همه از دایره بیرونترند. (1) کمرها که آلوده صد بندگى بودند، شال همت به خود پیچند که پیچ و تاب راه هنوز بسیار است. تاجهایى که مرداب افکندگى، قى مىکردند، اینک تکه پارههاى سنگ فرش بازارند. آمدنم، مثل شعر، ناگهانى است؛ مثل سبزه، نقاش زمین است؛ مثل گریه، با خود هزار عاطفه مىآورد؛ به شیرینى یارى است که رقیب مومیایى او، شمع را به عزا نشانده است. آمدنم، مثل تحویل سال است؛ پر از خنده و دیدار. آمدنم، آمدنى است. فانوسها را یک یک به کوچه آورید؛ درآبگینههایشان آتش بریزید، تا در صبح استقبال، کسى دلمرده نباشد. غنچهها را دیگر، چشمههاى خون نخوانید. ابرها، پیغام طراوت مىگزارند، گریه آسمان نیستند. من در راهم. اندک آب خود را به خاک راه آلوده نکنید. من با خود یک اقیانوس ابر آوردهام؛ همه از بهر شماست. شنیدهام بچه مرشدهاى خاخام، عکس مرا مىدزدند، حمایل مىکنند، و کنار نیل مىروند، تا چند گرم مهربانى از خدا پس انداز کنند. شنیدهام از پشت ابرهاى سیاه و سرد، بر سر شما آهنهاى گرم مىریزند. شنیدهام با شما آن مىکنند که عجوزههاى روستاى پایین رودخانه، با گنجشکان بىآزار. شنیدهام فرعون زادههاى اهرام خو، به شما مىخندند و غیبت مرا تسخر- نیشخند- مىزنند. به آن گورهاى ایستاده بگویید: موسى، برادر من، جمله شما را به هیچ فروخت، و اگرهیچ، سایهاى مىداشت، شما را از آن نیز بهره نبود. بگویید: هیچستان شما، از روى نیل تا پایین آناست؛ آنجا که فرعون براى شما میراث گذاشت. به آنها بگویید: آسمان حجاز به نیاى من گفته است: شما همان نامردمانى هستید که از گاو موسى شیر به لب و دهان خود پاشیدید، اما دختران خود را هلهله کنان به نکاح گوسالهى سامرى در آوردید. کابین آن را هم ستاندید: چهل سال سعى بى صفا. من از مقدار شما بیشم. حدیث خار و گل، یا شمع و پروانه، یا تشنه و آب، یا باغ و بهار، رها کنید که اینها همه کهنه ردایى است نخ نما. ندبه بخوانید؛ ندبه همیشه تازه است. ندبه هر روز شما را جمعه مىکند. کاش همیشه کودک مىماندید، و با من به همان زبان گریه سخن مىگفتید. چقدر دوست دارم این تنها زبان زنده را. گریه تنها زبانى است که دروغ را نمىشناسد، و درس فریب در واژگان مدرسه او نیست. حسرت نخورید به روزگار کسانى که در بازارمىایستند، و در خانه نشستن را از یاد بردهاند. روز بیدارند، و شب نیز بیدار. حسرت، وقف تازه جوانى است که در پاى حبیب « سر و دستار نداند که کدام اندازد» (2) و با آواز قناریها، تا آخرین ایستگاه پرستوها پرواز را خریده است. مرا بخواهید؛ اگر بهاى آن شکستن است؛ ماه بى شکستن تمام نمىشود. از من برخیزید؛ اگرآخر آن نشستن است. شمع ازشعله برخاسته، نشست. ترازوى نیاز شما از نماز هم پر مىشود؛ کفه آن را به زر نیالایید. آفت عشق را بشناسید: بىتابى است. آمدنم، دور نیست. معشوقه به سامان شد تا باد چنین بادا کفرش همه ایمان شد تا باد چنین بادا ملکى که پریشان شد از شومى شیطان شد باز آن سلیمان شد تا باد چنین بادا یارى که دلم خستى در بر رخ ما بستى غمخواره یاران شد تا باد چنین بادا شب رفت صبوح آمد غم رفت فتوح آمد خورشید درخشان شد تا باد چنین بادا عید آمد و عید آمد یارى که رمید آمد عیدانه فراوان شد تا باد چنین بادا (3) پىنوشت ها:1- دور تو از دایره بیرون تر است از دو جهان قدر تو افزون تر است نظامى،( مخزن الاسرار)2- اى خوشا دولت آن مست که در پاى حریف سرو دستار نداند که کدام اندازد (حافظ) 3- دیوان شمس، تصحیح فروزانفر، ج 1، صص 56، 55.
[ پنج شنبه 86/12/23 ] [ 8:20 صبح ] [ حمید رضا ]
عریضهها را چاه کجا مىبرد؟ خاموشتر از چراغ مرگیم روشنتر از آفتاب کجایى؟ عقربکهاى ساعت، تا کى به گرد خود گردند، بیهوده در صفحه غیبت. در گرگ و میش سحرگاه، پایان دروغ را انتظار مىکشیم. آن روز که بیایى، جهان براى خوشبختى ما تنگ است. آغاز و فرجام خویش را در تو مىجوییم. این گریه را پایانى است اگر، اشک راه خود را بداند و بر هر دامانى نریزد. پوست را بادام و سال را ایام و زیستى را کام و بودن را نام تویى. من کیستم؟ تو کیستى؟ من اینک نه آنم که بودم. تو همچنان آنى که بودى. مگذار که بگویم در تن من، امید را به خاک سپردند و سنگى صنوبرى شکل بر سر آن نهادند. هیچیم هیچ، بىتو اى همه کس، همه چیز، همه جا، همه وقت، همه عمر... دلى داریم به پریشانى دود; سرى داریم به حیرانى رود; چشمى به گریانى ابر; غمى به وفادارى بخت. نه اقبال خوشایندى، نه مرگ ظفرمندى. رفتن، یعنى غیبت، آمدن، یعنى ظهور. بودن یعنى انتظار. کار یعنى سالنامه عمر را ورق زدن. سیاست، یعنى به لبخند تو خندیدن. حکومت، یعنى زیر پاى تو فرش گستردن. عاشورا، یعنى غمهاى تو. محرم، یعنى دمیدن مهتاب فراق. این است معناى حقیقى کلمات. عریضهها را چاه به کجا مىبرد؟ آیا او هم... سر و دست مىشکند غول فراق: ما به جنگ مگسها بسیجیدهایم. اگر نه یک دم هماواز توییم، مگر چنگ ناساز تو نیستیم؟ خوشا آن در که به روى تو هر روز مىخندد.
[ پنج شنبه 86/12/23 ] [ 7:48 صبح ] [ حمید رضا ]
|
||
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |