سر نى در نینوا مىماند اگر زینب نبود
کربلا در کربلا مىماند اگر زینب نبود
چشمه فریاد مظلومیت لب تشنگان
در کویر تفته جا مىماند اگر زینب نبود
ذو الجناح داد خواهى،بىسوار و بىلگام
در بیابان ها رها مىماند اگر زینب نبود
چهره سرخ حقیقت یعنی آن خورشید سرخ
پشت ابرى از ریا مىماند اگر زینب نبود
در شکست لشکر شمشیرها ، تیغ زبان
در نیام ادعا می ماند، اگر زینب نبود
زخمه زخمىترین فریاد در چنگ سکوت
از طراز نغمه وامىماند اگر زینب نبود
در عبور از بستر تاریخ،سیل انقلاب
پشت کوه فتنهها مىماند اگر زینب نبود
در طلوع داغ اصغر ، استخوان اشک سرخ
در گلوى چشم ما مىماند اگر زینب نبود
اللهم صل علی محمد و ال محمد وعجل فرجهم
التماس دعا
عباس گفت ای آب حاشا کز تو نوشم آید صــــــدای نالــهی اصغر به گوشم
دریا صدا زد ساقی عطشـان که دیده؟! ای بـحر را هم داده آب از اشک دیده
عباس گفت ای آب آتــش شو به کامم پیداست در تو عکس لــبهای امامم
دریـــــــا صدا زد تا کنــی یاریّ عتــــرت از من دهـــانی تَر کن ای دریای غیرت
عباس گفت از تشنگان شرمنده هستم آخر نـــگاه فاطـــمه باشد به دستــــم
دریا صدا زد تو هــــمه هستِ حسینی نیرو بگیر از من که خود دستِ حسینی
عبـاس گفتا اوســــت مولا، من غلامم بـــی او بُــوَد آب روان آتــــش به کامم
دریا صـــدا زد ای زده آتـــش به هستم من چون تو بر داغ لب تو تشنه هستم
عباس گفتا تشنهتر از تـــو رباب اسـت در سینهاش آتش به جای شیر ناب است
دریا صـــدا زد گر نمینوشـی ز من آب آب از چه همره میبری با این تب و تاب
عبــــاس گفتا وعده دادم بر ســـکینه تــا آب آرم بهر گــــــلهای مــــدینـــــه
دریـا صـــدا زد ای همــه ایثار و ـعبرت زیبد که تـــا محشــر بگردم دور قبرت
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
نوحه حضرت رقیه سلام الله علیها
یار سفر کردهی من از سفر آمده
خرابه را زینت کنم که پدر آمده
خوش آمدی ای پدر! مرا به همره ببر
با اشک خود شویم غبار از گل روی تو
پدر پدر می گفتم و کتکم می زدند
شبیه مادرت شدم، قامتم را ببین
نفس درون سینه ام شده تاب و تبم
من بوسه گیرم از گلو تو زلعل لبم
محاسن غرقه به خون بَر من آوردهای
خوش آمَدی ای پدر! مرا به همره ببر
رفتم به همراه پدر، حق نگهدارتان
ز لیلایی شنیــدم یا عــلی گفـت به مجنونی رسـیدم یاعلی گـفت
مگر ایـن وادی دار جنــون اسـت که هر دیـوانه دیـدم یا علی گـفت
مگر خیبـر ز جایش کنده می شـد گمانم آنجا علی هم یا علی گفـت
به فرقش کی اثر می کرد شمشیر گمانم ابن ملجم هم یا علی گـفت