سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دل نوشته های یک دوست...

 

روز هفتم
1. در روز هفتم محرم عبید اللّه‏ بن زیاد ضمن نامه‏ای به عمر بن سعد از وی خواست تا با سپاهیان خود بین امام حسین و یاران، و آب فرات فاصله ایجاد کرده و اجازه نوشیدن آب به آنها ندهد.عمر بن سعد نیز بدون فاصله "عمرو بن حجاج" را با 500 سوار در کنار شریعه فرات مستقر کرد و مانع دسترسی امام حسین علیه‏السلام و یارانش به آب شدند.
2. در این روز مردی به نام "عبداللّه‏ بن حصین ازدی" ـ که از قبیله "بجیله" بود ـ فریاد برآورد: ای حسین! این آب را دیگر بسان رنگ آسمانی نخواهی دید! به خدا سوگند که قطره‏ای از آن را نخواهی آشامید، تا از عطش جان دهی!
امام علیه‏السلام فرمودند: خدایا! او را از تشنگی بکش و هرگز او را مشمول رحمت خود قرار نده.
حمید بن مسلم می‏گوید: به خدا سوگند که پس از این گفتگو به دیدار او رفتم در حالی که بیمار بود، قسم به آن خدایی که جز او پروردگاری نیست، دیدم که عبداللّه‏ بن حصین آنقدر آب می‏آشامید تا شکمش بالا می‏آمد و آن را بالا می‏آورد و باز فریاد می‏زد: العطش! باز آب می‏خورد، ولی سیراب نمی‏شد. چنین بود تا به هلاکت رسید.

(منابع: انساب الاشراف، ج3، ص180 و ارشاد شیخ مفید، ج2، ص86 )

 اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم

 التماس دعا


[ چهارشنبه 86/10/26 ] [ 12:0 صبح ] [ حمید رضا ]
درباره وبلاگ

چه انتظارعجیبی تو بین منتظران هم عزیزمن چه غریبی.عجیبترکه چه اسان نبودنت شده عادت.چه بیخیال نشستیم نه کوششی نه وفایی.فقط نشسته وگفتیم خداکندکه بیایی.
امکانات وب






بازدید امروز: 39
بازدید دیروز: 4
کل بازدیدها: 116331
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ]
بک لینک فا